بایگانی‌ها: سریال‌ها

این مجموعه، نگاهی هیجان‌انگیز به زندگی حسین بهاروند، دانشمند برجسته ایرانی، دارد. او در آزمایشگاه تاریک خود، درگیر نبردی حماسی با چالش‌های علمی و ذهنی است. این مجموعه، سفری به اعماق ذهن یک نابغه است، جایی که مرز بین نبوغ و دیوانگی محو می‌شود.

این داستان مردی است که دل‌باخته‌ی زنی شد که همه او را «جادوگر» می‌نامیدند. پارک می جونگ، زنی با هاله‌ای اسرارآمیز که از کودکی با استعداد درخشانش مترجم شد، در تنهایی خو گرفته بود، اما هنوز لبخند روشن لی دونگ جین، پسری از دبیرستان، مثل جرقه‌ای در ذهنش می‌درخشید.

صلاح‌الدین ایوبی، فرمانده‌ای کردتبار و سیاستمداری زیرک، اورشلیم را پس از 90 سال از صلیبیون بازپس گرفت و آن را به حاکمیت مسلمانان سنی مذهب برگرداند. او با عدالت و شجاعت، نام خود را در تاریخ جاودانه ساخت.

دالا، طراح گل خوش‌ذوق، برای عروسی پر سر و صدای "اهم"، نامزد نخست‌وزیری، و عشقش "ریسا" استخدام می‌شه. اما وقتی داماد روز عروسی کشته می‌شه، دالا وسط یه دنیای راز و رسوایی گیر می‌افته و برای کشف حقیقت، باید با گذشته‌ی تاریک خودش روبه‌رو بشه.

بعد از ماجراهای «Golden Kamuy»، شکار زندانی‌های فراری با خالکوبی‌هایی که نقشه‌ی گنج مخفی رو نشون میدن، شدت می‌گیره. «سوگیموتو» و «آسیرپا» توی یه رقابت نفس‌گیر، باید قبل از بقیه به طلا برسن!

سریال کره ای متشکرم داستان در مورد دکتر مین کی سئو، برای برآورده کردن آخرین آرزوی معشوق از دست رفته‌اش، راهی جزیره آبی می‌شود تا از مادر تنهایی که دخترش را ناخواسته آلوده کرده، طلب بخشش کند. در آنجا، با زنی روبرو می‌شود که با وجود سختی‌ها، امیدش را از دست نداده و به او درس عشق و زندگی می‌آموزد.

سریال چینی کیش و مات داستان در مورد سیتو یان، وکیل جوان و درستکار پکن، به خاطر پایبندی به اصولش از کار برکنار شد. او به هاربین رفت تا کارآگاه شود و در آنجا با لوئو، دوستی ثروتمند و صمیمی، آشنا شد و این آغاز ماجراجویی تازه‌ی او بود.

در دوران چوسان، اوک نیو در زندان متولد شد و به وجی-بو، نهادی برای کمک حقوقی، پیوست. او با هوش و عدالتش، مسیری پر فراز و نشیب را در میان دسیسه‌ها طی کرد.

تو کوربی، تعداد نوزادایی که با نقص مادرزادی توی دست‌هاشون به دنیا می‌اومدن، سه برابر بیشتر از میانگین کشوری بود. سه مادر شجاع پا به میدون گذاشتن و برای پیدا کردن حقیقت و گرفتن عدالت، با آلودگی‌های سمی جنگیدن.

در سال ۱۸۶۰، سیسیل تو آشوب جنبش ریسورجیمنتو غرق شده، اما شاهزاده سالینا بی‌تفاوت به طوفان اطرافش، به قدرتش چسبیده. در حالی که تانکردی، برادرزاده‌اش، برای آرمان‌هاش می‌جنگه و سدارا با مافیا معامله می‌کنه، دخترش کنچتا بی‌صدا خوشبختی خودش رو قربانی می‌کنه تا اسم و قدرت خاندانشون زنده بمونه.